خدامحورى در مال
خدا محور آن است که وقتى پولى براى او فراهم شد، کم یا زیاد و مىداند که این پول حق او نیست، مىگوید: نه.
همسایهاى در تهران داشتیم، سر برج که براى گرفتن حقوقبه بانک مىرفت، آن زمان حقوقش پانصد تومان بود بانکىها مىدیدند که مىنویسد: چهارصد و هشتاد و یک تومان و دو ریال، یک برج مىنوشت: چهارصد و نود و یک تومان، خیلى کم اتفاق مىافتاد که بنویسد پانصد تومان، یک روز بانکىها به او گفتند: پانصد تومان به حقوق شما واریز مىشود، چرا هر وقت مىآیى حقوق بگیرى، کمتر مىنویسى؟
گفت: وقتى من مىخواستم کارمند بشوم اول رفتم خدمت آیت الله العظمى بروجردى، گفتم: من پذیرفته شدم که بروم کارمند بشوم، آیا کارمند شدن من حلال است یا حرام ـ خدا محور همه چیز را مىپرسد که نکند بین او و پروردگار ناهماهنگى پیش بیاید، گناه و خیانت و جنایت همین ناهماهنگى است، گفت: ایشان به من اجازه دادند، فرمودند: برو منظم هم برو، از کار مردم هم گره باز کن،چیزى از مردم کم نگذار، حالا من گاهى زود هم از خانه بیرون مىآیم ولى بر اثر ترافیک دیرتر به اداره مىرسم، این ده دقیقه را یادداشت مىکنم، یک روز مىآیم سه دقیقه دیرتر است، یک روز از اداره مىروم تا در خیابان چیزى بخرم، شش دقیقه مىشود یادداشت مىکنم، سر برج آن مقدارى که سر کار نبودم و حقوق حقم نیست، کسر مىکنم من قدرت مدیون شدن نسبت به کل مردم ایران راندارم، این خدا محورى است.
حرف زدن براى خدا، خندیدن براى خدا، ازدواج براى خدا، تأمین زن و بچه براى خدا، نه گفتن براى خدا.