به یاد شهدای گمنام

شهادت آرزوی همه است. مگر نه....

به یاد شهدای گمنام

شهادت آرزوی همه است. مگر نه....

غذای دسته جمعی

دیدم و نوشتم | يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۱، ۰۴:۰۲ ب.ظ | ۰ نظر


همینکه رسول اکرم و اصحاب و یاران از مرکبها فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند، تصمیم جمعیت بر این شد که برای غذا گوسفندی را ذبح و آماده کنند. یکی از اصحاب گفت: سر بریدن گوسفند با من. دیگری: کندن پوست آن با من. سومی: پختن گوشت آن با من. چهارمی: . . . رسول اکرم: «جمع کردن هیزم از صحرا با من. » . جمعیت: یا رسولَ اللّه شما زحمت نکشید و راحت بنشینید، ما خودمان با کمال افتخار همه ی این کارها را می کنیم. رسول اکرم: «می دانم که شما می کنید، ولی خداوند دوست نمی دارد بنده اش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد. » [1] سپس به طرف صحرا رفت و مقدار لازم خار و خاشاک از صحرا جمع کرد و آورد [2]
[1] . انّ اللّه یکره من عبده ان یراه متمیّزاً بین اصحابه.
[2] . کحل البصر ، صفحه ی 68.


  • دیدم و نوشتم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی