به یاد شهدای گمنام

شهادت آرزوی همه است. مگر نه....

به یاد شهدای گمنام

شهادت آرزوی همه است. مگر نه....

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشورا» ثبت شده است

رحمت پروردگار در روز عاشورا

دیدم و نوشتم | جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۰۹ ب.ظ | ۰ نظر

لحظات آخر عمر ابى عبدالله  علیه‏السلام بود که از جنگ دست کشید، دیگر هم نمى‏خواست به خیمه‏گاه برگردد، خسته، تشنه، گرسنه، داغ دیده، نوک نیزه را محکم در زمین فرو کرد، یک چند قدمى در زمین راه رفت، همین‏طور که روى اسب نشسته بود براى رفع خستگى تکیه به نیزه داد، لشکر هم آرام شد، امام درحالى که تکیه داده بود، صداى گریه زنها و دخترها را شنید.

دو برادر جلوى لشکر کنار عمر سعد بودند، این دو برادر ابوالحتوف بن حرث انصارى و سعد بن حرث انصارى که بالاى پنجاه سال سنشان است بودند، تمام شب و روز جنگ نهروان را به قصد کشتن امیرالمؤمنینعلیه‏السلام با امیرالمؤمنین  علیه‏السلام جنگیدند. زمانى هم که امیرالمؤمنین  علیه‏السلام شهید شد، ده سال با امام مجتبى  علیه‏السلام مخالفت کردند، ده سال با ابى عبدالله  علیه‏السلام مخالفت کردند تاشنیدند امام حسین  علیه‏السلام به کربلا آمده است، آمدند کربلا تا امام حسین  علیه‏السلام را به شهادت برسانند، از صبح عاشورا هفتاد و یک نفر کشته شده‏اند و این دو نفر هم در کشتن آنها دخیل بوده‏اند، یا تیر زده‏اند یا نیزه. یک مرتبه امام از آن حالت تکیه کنار آمدند و فرمودند:

 «الا ناصر فینصرنا الا من ذاب یذب عن حرم رسول الله»

 یعنى امام غرق امید است که من تنها نیستم باز هم هستند کسانى که مرا یارى کنند؟

  • دیدم و نوشتم