دنیا و دنیاپرستان
اگر رابطه انسان با دنیا و عناصر آن بر اساس خواستههاى حق باشد به نحوى که دنیا را براى ادامه امور معیشت خود و زن و فرزندش و در جهت خدمت به خلق خدا از طریق انفاق، صدقه، زکات، خمس و براى نیروگرفتن در راه عبادت حضرت حق و آبادى و آخرت بخواهد، این دنیا دارى و دنیا خواهى عین عبادت و محض خیر و سعادت است و اسلام نه این که مخالفتى با چنین رابطهاى ندارد بلکه مشوّق انسان در مسیر چنین تعلّق و رابطهاى است.
وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللّهُ الدّارَ الْآخِرَةَ وَ لَا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أحْسَنَ اللّهُ إلَیْکَ وَلا تَبْغِ الْفَسادَ فِى الْأرْضِ إنَّ اللّهَ لایُحِبُّ الْمُفْسِدینَ» «1»
در آنچه خدا به تو عطا کرده است سراى آخرت را بجوى، و سهم خود را از دنیا فراموش مکن، و نیکى کن همان گونه که خدا به تو نیکى کرده است، و در زمین خواهان فساد مباش، بىتردید خدا مفسدان را دوست ندارد.
تمکن در زمین که عبارت از جمع تمام امور اعم از مال، ریاست، علم، آبرو، در مسیر خداست از اعظم نعمتهاى الهى به بندگان شایسته است. آنان که نسبت به نعمت تمکّن شاکر باشند، عنایت و رحمت حضرت محبوب را در دنیا و آخرت جلب مىکنند.
وَ کَذلِکَ مَکَّنّا لِیُوسُفَ فِى الْأرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْویلِ الْأحادیثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَلکِنَّ أکْثَرَ النَّاسِ لایَعْلَمُونَ* وَ لَمّا بَلَغَ أشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِى الْمُحْسِنینَ» «2»
این گونه یوسف را در سرزمین مصر مکانت بخشیدیم [تا زمینه فرمانروایى وحکومتش فراهم شود] و به او از تعبیر خوابها بیاموزیم؛ و خدا بر کار خود چیره و غالب است، ولى بیشتر مردم نمىدانند.* و هنگامى که یوسف به سنّ کمال رسید، حکمت و دانش به او عطا کردیم، و ما نیکوکاران را این گونه پاداش مىدهیم.
إِنَّا مَکَّنّا لَهُ فِى الْأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَىْءٍ سَبَباً* فَأتْبَعَ سَبَاً» «3»
ما به او در زمین، قدرت و تمکّن دادیم و از هر چیزى [که براى رسیدن به هدفهایش نیازمند به آن بود] وسیلهاى به او عطا کردیم.* پس [با توسل به وسیله،] راهى را [براى سفر به غرب] دنبال کرد.
الَّذینَ إنْ مَکَّنّاهُمْ فِى الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْأمُورِ» «4»
همانان که اگر آنان را در زمین قدرت و تمکّن دهیم، نماز را برپا مىدارند، و زکات مىپردازند، و مردم را به کارهاى پسندیده وا مىدارند و از کارهاى زشت بازمىدارند؛ و عاقبت همه کارها فقط در اختیار خداست.
آنان که در دنیا به دنبال معصیت و خوشگذرانى در فضاى غفلت و دچار امور باطله و پایمال کردن حقوق حقّ و خلق و طول امل و آرزو و برده هواى نفس و غرق در شهوات حیوانى و خلق و خوى سَبُعى و اطوار شیطانىاند، دنیاى آنان مذموم و ملعون است و بدین سبب از فیوضات ملکوتیّه و حالات الهیّه محرومند.
اگر دنیا در مسیر درستى و راستى و حق و حقیقت و شرافت و فضیلت و عبادت ربّ و خدمت به خلق باشد، دنیاى ممدوح و صاحب آن در معرض نفحات ربانیّه و عنایات خاصّه الهیّه است.
انبیاى الهى و امامان معصوم چنین دنیایى را مىخواستند و در راه به دست آوردن آن زحمت مىکشیدند و از حضرت حقّ براى زندگى در چنین عرصه گاه پاکى طول عمر مىطلبیدند.
از حضرت زین العابدین علیه السلام روایت شده است:
عَمِّرْنى ما کانَ عُمْرى بِذْلَةً فى طاعَتِکَ فاذا کانَ عُمْرى مَرْتَعاً لِلشَّیْطانِ فَاقْبِضْنى إلَیْکَ .... «5»
خدایا، مرا عمر طولانى بخش تا زمانى که عمرم در راه طاعت وعبادت خرج شود، پس زمانى که عمرم چراگاه شیطان شود، مرا به سوى خود ببر.
و براى خود در دنیا از حضرت حقّ چنین درخواست مىکرد:
اللَّهُمَّ انّى ضَعیفٌ فَقَوِّ فى رِضاکَ ضَعْفى، وَ خُذْ إلَى الْخَیْرِ بِناصِیَتى، وَاجْعَلِ الْإیمانَ مُنْتَهى رِضاىَ، وَ بارِکْ لى فیما قَسَمْتَ لى، وَ بَلِّغْنى بِرَحْمَتِکَ کُلَّ الَّذى أرْجُو مِنْکَ، وَ اجْعَلْ لى وُدَّاً وَ سُرُوراً لِلْمُؤْمِنینَ وَ عَهْداً عِنْدَکَ. «6»
خدایا! من ناتوانم، پس ناتوانى مرا در راه رضاى خود قوى ساز و قلبم را پیوسته به سوى خیرات و طاعات متوجه ساز و ایمان را آخرین درجه خشنودیم قرار ده و برایم در آنچه که روزیم کردهاى برکت نه و به رحمتت مرا به آنچه که از سوى تو امیدوارم برسان و برایم دوستى و سرورى براى اهل ایمان قرار ده (به طورى که مرا دوست دارند و با دیدن من خوشحال شوند) و برایم در پیشگاهت عهد و پیمان برقرار کن.
أنْ تَهْدِیَنى إلى سُبُلِ مَرْضاتِکَ، وَ تُیَسِّرَ لى أسْبابَ طاعَتِکَ، وَ تُوَفِّقَنى لِابتِغاءِ الْزُّلْفَةِ بِمُوالاةِ أُوْلیائِکَ، وَ إدْراکِ الْحُظْوةَ مِنْ مُعاداةِ أعْدائِکَ، وَ تُعینَنى عَلى أَداءِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمالِ سُنَّتِکَ، وَ تُوَفِّقَنى عَلَى الْمَحَجَّةِ الْمُؤدِّیَةِ إلَى الْعِتْقِ مِنْ عَذابِکَ، وَ الْفَوْزِ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ. «7»
خدایا! از تو مىخواهم که مرا به راه خشنودیت رهنما باشى و اسباب طاعت خود را برایم میسّر کنى، وبراى نزدیکى و قرب به تو با دوستى اولیائت و براى رسیدن به هدف دشمنى با دشمنانت توفیقم دهى و مرا بر انجام واجبات و به کارگیرى سنّت خودت یاریم فرمایى و بر راهى که به آزادى از عذاب و دستیابى به رحمتت مىانجامد ثابت قدم بدارى، به رحمتت اى مهربانترین مهربانان.
پروین اعتصامى مىگوید:
اى خوشا مستانه سر در پاى دلبرداشتن |
دل تهى از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن |
|
نزد شاهین محبت بى پر و بال آمدن |
پیش باز عشق آیین کبوتر داشتن |
|
سوختن، بگداختن چون شمع و بزم افروختن |
تن به یاد روى جانان اندر آذر داشتن |
|
اشک را چون لعل پروردن به خوناب جگر |
دیده را سوداگر یاقوت احمر داشتن |
|
هر کجا نورست چون پروانه خود را باختن |
هر کجا نار است خود را چون سمندر داشتن |
|
آب حیوان یافتن بیرنج در ظلمات دل |
زان همى نوشیدن و یاد سکندر داشتن |
|
همچو مور اندر ره همّت همى پا کوفتن |
چون مگس همواره دست شوق برسرداشتن |
|
(پروین اعتصامى)
دنیا و دنیاپرستى در روایات
اما دنیایى که شعله ور کننده آتش حرص و آلوده کننده دل به بخل و آورنده کبر و غرور و مانع انسان از طاعت و خدمت و باعث کاستى و نقص در دین باشد قابل اعتنا نیست و فاقد ارزش و قیمت و عامل خزى و عذاب در آخرت است.
چنین دنیایى باید ننگ آلودگى و خباثتش از دامن حیات زدوده شود تا مقام معنوى انسان در برابر کاستى و نقصش افزون گردد که این کاسته شدن نقص صد در صد به نفع انسان و بلکه دریچه نجات و سبب جلب خیر در دنیا و آخرت است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
رَأْسُ کُلِّ خَطیئَةٍ حُبُّ الدُّنْیا. «8»
سرآغاز هر خطائى عشق ورزى به دنیاست.
از حضرت سجّاد علیه السلام پرسیده شده که:
أَىُّ الْأَعْمالِ أفْضَلُ عِنْدَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؟ قالَ: ما مِنْ عَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللّهِ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ أفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْیا. «9»
بهترین عمل نزد خداوند چیست؟ فرمود: هیچ عملى بعد از شناخت خدا و رسولش، برتر از کینه به دنیا نیست.
امام سجّاد علیه السلام فرمود:
إنَّ الدُّنْیا قَدِ ارْتَحَلَتْ مُدْبِرَةً وَ إنَّ الْآخِرَةَ قَدِ ارْتَحَلَتْ مُقْبِلَةً، وَ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُما بَنُونَ فَکُونُوا مِنْ أبْناءِ الْآخِرَةِ، وَلا تَکُونُوا مِنْ أبْناءِ الدُّنْیا. «10»
دنیا پشت کرده و آخرت رو نموده و براى هر یک از آن دو فرزندانى است، شما از فرزندان آخرت باشید و از گرفتار شدن به دنیا بپرهیزید.
حضرت عیسى علیه السلام فرمود:
لاتَتَّخِذُوا الدُّنْیا رَبَّاً فَتَتَّخِذَکُمْ الدُّنْیا عَبیداً، اکْنِزُوا کَنْزَکُمْ عِنْدَ مَنْ لایُضَیِّعُهُ لَکُمْ فَإنَّ صاحِبَ کَنْزِ الدُّنْیا یَخافُ عَلَیْهِ الْآفَةَ، وَ صاحِبُ کَنْزِاللّهِ لایَخافُ عَلَیْهِ الْآفَةَ.«11»
دنیا را صاحب و مالک خود نگیرید که شما را به بردگى و عبادت خود مىبرد. گنج خود را نزد کسى بگذارید که آن را ضایع ننماید؛ به حقیقت که دارنده گنج دنیایى از رسیدن آفت به گنج مىترسد، ولى صاحب گنج خدایى از ضایع شدن سرمایه ترسى ندارد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
إنَّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً أبْغَضَ إلَیْهِ مِنَ الدُّنْیا، وَ إنَّهُ لَمْ یَنْظُرْ إلَیْها مُنْذُ خَلَقَها. «12»
خداوند چیزى را نزد خود مبغوضتر از دنیا قرار نداده و از روزى که دنیا را آفریده به آن نظر ننموده است.
آن حضرت فرمود:
الدُّنْیا دارُ مَنْ لا دارَ لَهُ، وَ مالُ مَنْ لا مالَ لَهُ، وَ لَها یَجْمَعُ مَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ عَلَیْها یُعادى مَنْ لا عِلْمَ لَهُ، وَ عَلَیْها یَحْسُدُ مَنْ لا فِقْهَ لَهُ، وَ لَها یَسْعى مَنْ لا یقینَ لَهُ. «31»
دنیا خانه مردم بى آخرت و ثروت مردم بى عبادت است، بى عقل به جمع آن اقدام مىکند و بى دانش به خاطر آن دشمنى مىورزد و بى فهم به خاطر آن حسادت مىکند و بى یقین براى به دست آوردنش مىدود.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
مَنْ أصْبَحَ وَ الدُّنْیا أکْبَرُ هَمِّهِ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فى شَىْءٍ، وَ ألْزَمَ قَلْبَهُ أرْبَعَ خِصالٍ: هَمَّاً لا یَنْقَطِعُ عَنْهُ أَبَداً، وَ شُغْلًا لَایَنْفَرِجُ مِنْهُ أبَدَاً، وَ فَقْراً لایَبْلُغُ غِناهُ أبداً، وَ أَمَلًا لا یَبْلُغُ مُنْتَهاهُ أبَداً. «41»
کسى که صبح کند و همّ و غمش دنیا باشد چیزى از عنایت حق نصیب او نیست و خداوند متعال قلبش را ملازم با چهار خصلت کند.
1. غصهاى که قطع شدنى نیست.
2. گرفتارى و اسارتى که فراغتى در آن نمىباشد.
3. فقرى که به دنبالش غنا نیاید.
4. آرزویى که به پایانش نرسد.
رُوِىَ أنَّ جَبْرَئیلَ علیه السلام قالَ لِنُوحٍ علیه السلام: یا أطْوَلَ الْأَنْبیاءِ عُمْراً کَیْفَ وَجَدْتَ الدُّنْیا؟ قالَ: کَدارٍ لَها بابانِ، دَخَلْتُ مِنْ أحَدِهِما، وَ خَرَجْتُ مِنْ الآخَرَ.«15»
روایت شده جبرئیل به نوح علیه السلام گفت: اى کسى که در میان انبیا بیش از همه عمر کردى، دنیا را چگونه یافتى؟ گفت: مانند منزلى دو در که از درى وارد شدم و از درى بیرون رفتم.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
احْذَرُوا الدُّنْیا، فَإنَّها أسْحَرُ مِنْ هارُوتَ وَ مارُوتَ. «16»
از دنیا بپرهیزید که از هاروت و ماروت جادوگرتر است.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
لَوْ تَعْلَمُونَ ما أعْلَمُ لَبَکَیْتُمْ کَثیراً، وَ لَضَحِکْتُمْ قَلیلًا، وَ لَهانَتْ عَلَیْکُمْ الدُّنْیا، وَلآثَرْتُمُ الْآخِرَةَ. «17»
اگر آنچه را من مىدانستم شما مىدانستید هر آینه زیاد مىگریستید و اندک مىخندیدید و به راستى که دنیا نزد شما پست مىشد و به انتخاب آخرت بر مىخاستید.
امام صادق علیه السلام فرمود:
مَرَّ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله بِجَدْىٍ أسَکَّ مُلْقىً عَلى مَزْبَلَةٍ مَیْتاً، فَقَالَ لِأصْحابِهِ: کَمْ یُساوِى هذا؟ فَقالُوا: لَعَلَّهُ لَوْ کانَ حَیّاً لَمْ یُساوِ دِرْهَماً. فَقالَ النَّبىُّ صلى الله علیه و آله: وَ الَّذى نَفْسىِ بِیَدِهِ، الدُّنْیا أهْوَنُ عَلَى اللّهِ مِنْ هذَا الْجَدْىِ عَلى أهْلِهِ. «18»
رسول خدا صلى الله علیه و آله بر بزغاله مرده گوش بریدهاى که در مزبلهاى افتاده بود، عبور کردند، به اصحاب فرمودند: ارزش این بزغاله مرده چند است؛ عرضه داشتند: اگر زنده بود شاید به درهمى هم نمىارزید. فرمود: به خدایى که جانم در کف قدرت اوست دنیا از ارزش این بزغاله مرده در نزد اهلش در نزد حضرت حق بى ارزشتر است!
دنیاپرستى در آیات قرآن
قرآن مجید دنیاى منهاى حق را زینت قلب کافران، غرور معاندان، لهو و لعب بازیگران، علّت سقوط تبهکاران و مایه بدبختى فاسقان مىداند.
زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ اللّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» «19»
زندگى [زودگذرِ] دنیا براى کافران آراسته شده، و [به این سبب] مؤمنان را مسخره مىکنند، در حالى که پروا پیشگان در روز قیامت [از هر جهت] برتر از آنان هستند، و خدا هر که را بخواهد، بىحساب روزى مىدهد.
کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إنَّما تُوَفَّونَ اجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ، فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إلّامَتاعُ الْغُرُورِ» «20»
هر کسى مرگ را مىچشد؛ و بدون تردید روز قیامت پاداشهایتان به طور کامل به شما داده مىشود. پس هر که را از آتش دور دارند و به بهشت درآورند مسلّماً کامیاب شده است؛ و زندگى این دنیا جز کالاى فریبنده نیست.
قُلْ مَتاعُ الدُّنیا قَلیلٌ وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَلا تُظْلَمُونَ فَتیلًا» «21»
بگو: متاع دنیا اندک، و آخرت براى آنان که تقوا ورزیدهاند بهتر است؛ و به اندازه رشته میان هسته خرما مورد ستم قرار نمىگیرند.
وَ ذَرِ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ ذَکِّرْ بِهِ أنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما کَسَبَتْ لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِىٌّ وَلا شَفیعٌ وَ إنْ تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لایُؤْخَذْ مِنْها اولئِکَ الَّذینَ ابْسِلُوا بِما کَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیمٍ وَ عَذابٌ ألیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ» «22»
و کسانى که دینشان را بازى و سرگرمى گرفتند، و زندگى دنیا آنان را فریفت، و اگذار؛ و [مردم را] با قرآن اندرز ده؛ که مبادا کسى [در روز قیامت] به [کیفر] آنچه [از گناهان] مرتکب شده [از رحمت و ثواب] محروم ماند [و به هلاکت سپرده شود]؛ و او را جز خدا سرپرست و یاور و شفیعى نباشد؛ و اگر [براى رهایىاش از عذاب] هر گونه عوض و فدیهاى بدهد از او پذیرفته نشود. آنانند که به سبب آنچه [از اعمال زشت] مرتکب شدهاند [از رحمت و ثواب] محروم مانده [و به هلاکت سپرده شده] اند. و به خاطر آن که همواره [به آیات الهى] کفر مىورزیدند براى آنان نوشابهاى از آب جوشان و عذابى دردناک است.
پروین اعتصامى مىگوید:
کار مده نفس تبه کار را |
در صف گل جا مده این خار را |
|
کشته نکودار که موش هوا |
خورده بسى خوشه و خروار را |
|
چرخ و زمین بنده تدبیر توست |
بنده مشو درهم و دینار را |
|
همسر پرهیز نگردد طمع |
با هنر انباز مکن عار را |
|
اى که شدى تاجر بازار وقت |
بنگر و بشناس خریدار را |
|
دست هنر چید نه دست هوس |
میوه این شاخ نگونسار را |
|
رو گهرى جوى که وقت فروش |
خیره کند مردم بازار را |
|
در همه جا راه تو هموار نیست |
مست مپوى این ره هموار را |
|
(پروین اعتصامى)
اگر چنین دنیاى فریب دهنده و غرور آفرین و مست کننده و نکبت آور و عامل ذلّت و شقاوت براى انسان فراهم نگردد و یا اگر هست از دست برود و رو به نقصان و کاستى گذارد و به جایش دین و ایمان استقرار یابد، البته دردنیا و آخرت به سود انسان است.
امام سجّاد علیه السلام پس از بیان این معنى که چون بین دو کاستى قرار گرفتیم کاستى در دین یا دنیا، کاستى را در آن قسمت قرار بده که فانى شدنى است و توبه و بازگشت و در نتیجه عفو و مغفرت و رحمت و عنایتت را در عرصه گاه دیندارى من قرار بده، به دو حقیقت دیگر اشاره مىنماید:
چون به دو برنامه تصمیم گرفتیم که یکى از آن دو تو را خشنود و دیگرى تو را به خشم مىآورد، پس ما را به آنچه تو را از ما خشنود مىکند توفیق ده و نیروى ما را از آنچه تو را به غضب مىآورد سست گردان.
تصمیم نیک و بد
نیّت و تصمیم اساس و ریشه عمل است، بدون تصمیم و اراده قدم به سوى عمل پیش نمىرود. فرهنگ پاک الهى از تمام مردم خواسته نیت و تصمیم خود را در تمام امور، در جهت خیر قرار دهند و از تصمیم بد و شیطانى چه نسبت به خود و چه نسبت به دیگران بپرهیزند و چنانچه به عللى دچار تصمیم غلط و نیّت آلوده شدند، با توجه از حضرت حق بخواهند که نیّت آنان را از مسیر شرّ برگردانده، در راه درستى و پاکى و خدمت به بندگان خدا قرار دهد که این درخواست و دعا از واقعیّتهایى است که استجابت حضرت محبوب را به دنبال دارد.
روایت عجیبى در زمینه تصمیم و نیّت سوء، نقل شده که دانستن و دقت کردن در مفهومش لازم است:
«عیسى علیه السلام به حواریّون امر فرمود: موسى نبى خدا علیه السلام به قومش دستور داد که زنا نکنید، ولى من به شما امر مىکنم که فکر زنا هم نکنید؛ زیرا تصوّر زنا با باطن شما همان کارى را مىکند که دود تیره هیزمى روشن در خانهاى زیبا مىنماید؛ گرچه خانه آتش نگیرد.» «23» نیّت سوء، دل را آلوده و روح را تاریک و باطن را تیره و جان را دودآلود مىکند و فراهم آورنده مقدمه گناه و زمینه ساز افتادن در ورطه معصیت است. گرچه خداوند مهربان از باب کرامت و لطفش نیّت سوء و تصمیم بد را در پرونده انسان ثبت نمىکند اما باید مواظب و مراقب بود که عنایت حضرت دوست وسیله بریدن از او نشود.
راه پاک شدن از تصمیم باطل و نیّت شیطانى، تمرین ترک و توجه به حضرت حق و متذکر شدن اوضاع و احوال قیامت است. از عللى که انسان را وادار به روآوردن به تصمیم سوء مىکند باید دورى جست.
این معنا را باید در نظر گرفت که انبیاى الهى و امامان معصوم و اولیاى حق و عاشقان حقیقت، هرگز قلب پاک و دل صافى خود را به نیّت سوء آلوده نمىکردند، پس چه بهتر که خانه دل را شعبهاى از کعبه قلب آنان قرار داده و از این که دل دستخوش بازى بت خطرناک تصمیم سوء و همّت آلوده گردد حذر نماییم.
حضرت ربّ العزه از باب رحمت و کرامت و عشق و محبّت، هر نیّت پاکى را گرچه به مرحله عمل نرسد در پرونده انسان منظور مىنماید و همچون کارى انجام گرفته در کتاب اعمال ثبت مىنماید. روى این حساب چرا قلب را به منوّر شدن به نور نیّت پاک سوق ندهیم و این عرش رحمانى را از دست اندازى شیطان دور نگاه نداریم؟
چنانکه حضرت زین العابدین علیه السلام در دعایش از حضرت حق خواسته است یا ربّ العالمین و یا اکرم الاکرمین، به هنگامى که ما انسانها بین دو تصمیم قرار گرفتیم یکى نیّت سوء و دیگر تصمیم پاک، مارا در ارتباط با نیّت پاک قدرت عنایت کن تا از این طریق رضایت و خشنودى تو را جلب کنیم، اى مهربان پروردگارى که به ذات قلوب و آنچه در دلها از خوب و بد مىگذرد، آگاهى.
تصمیم نیک و بد در روایات
امیر المؤمنین علیه السلام در باب نیّت پاک مىفرماید:
لایَفُوزُ بِالْجَنَّةِ إلّامَنْ حَسُنَتْ سَریرَتُهُ، وَ خَلُصَتْ نِیَّتُهُ. «24»
به بهشت الهى نرسد مگر کسى که نیکو باطن و پاکیزه نیّت باشد.
و نیز آن حضرت نیّت پرقیمت را محصول معرفت و دانش و بینش دانسته و براى نیّت مردم خالى از علم و جداى از توجّه به واقعیتها ارزشى قائل نیست.
لا نِیَّةَ لِمَنْ لاعِلْمَ لَهُ. «25»
براى آنان که از بینش و آگاهى دورند و اتصالى به حقایق و واقعیّتها ندارند نیّتى نیست.
چه سعادتمند است کسى که در همه امور رضاى حضرت حقّ را بجوید گرچه بسیارى از مردم از وى خشمگین باشند؛ و چه بدبخت و تیره روزگار است کسى که رضاى مردم را بطلبد گرچه دچار سخط حضرت مولا شود.
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
إنَّ رَجُلًا مِنْ أهْلِ الْکُوفَةِ کَتَبَ إلَى الْحُسَیْنِ علیه السلام: یا سَیِّدى أخْبِرْنى بخَیْرِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ. فَکَتَبَ صَلوات اللّه علیه بسم الله الرحمن الرحیم أمّا بَعْدُ، فَإنَّ مَنْ طَلَبَ رِضَى اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ اللّهُ امُورَ النّاسِ، وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَکَّلَهُ اللّهُ إلَى النّاسِ، وَالسَّلامُ. «26»
مردى از کوفه به محضر مبارک امام حسین علیه السلام نوشت: اى آقاى من، از خیر دنیا و آخرت مرا با خبر کن. امام در جوابش نوشت:
آن که در برابر خشم مردم در جستجوى خشنودى خداست، حضرت حق وى را از امور مردم کفایت خواهد کرد. و هر کس در برابر غضب حق به دنبال خشنودى مردم است، خداوند او را از عنایاتش محروم و به دست همان مردم مىسپارد. والسلام.
امام صادق علیه السلام فرمود:
إذا هَمَّ الْعَبْدُ بِحَسَنَةٍ کُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ، فَإذا عَمِلَها کُتِبَتْ لَهُ عَشْرُ حَسَناتٍ. وَ إذا هَمَّ بِسَیِّئَةٍ لَمْ تُکْتَبْ عَلیْهِ، فَإذا عَمِلَها اجِّلَ تِسْعَ ساعاتٍ، فَإنْ نَدِمَ عَلَیْها وَ اسْتَغْفَرَ و تابَ لَمْ تُکْتَبْ عَلَیْهِ، وَ إنْ لَمْ یَنْدَمْ وَ لَمْ یَتُبْ مِنْها کُتِبَتْ عَلَیْهِ سَیِّئَةٌ واحِدَةٌ. «27»
به هنگامى که عبد تصمیم بر عملى پاک و کارى نیک بگیرد، اگر نیّتش را به مرحله عمل درآورد براى او در پروندهاش ده حسنه نوشته شود و اگر به مرحله عمل نیاورد، یک حسنه و چون تصمیم بدى برگزیند، در نامه عملش ثبت نشود و اگر نیّت آلودهاش را جامه عمل بپوشد به اندازه نه ساعت به او مهلت مىدهند، اگر پشیمان شد و به راه توبه رفت، ثبت نمىکنند، ورنه همان یک گناه را در نامهاش ضبط مىکنند.
حضرت باقر یا امام صادق علیهما السلام فرمودند:
إنَّ آدَمَ علیه السلام قالَ: یا رَبِّ، سَلَّطْتَ عَلَىَّ الشَّیْطانَ وَ أجْرَیْتَهُ مَجْرَى الدَّمِ مِنِّى، فَاجْعَلْ لى شَیْئاً أَصْرِفُ کَیْدَهُ عَنِّى. قالَ: یا آدَمُ قَدْ جَعَلْتُ لَکَ أنَّ مَنْ هَمَّ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ بِسَیِّئَةٍ لَمْ یُکْتَبْ عَلَیْهِ، وَ مَنْ هَمَّ مِنْهُمْ بِحَسَنَةٍ وَ لَمْ یَعْمَلْها کُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ، فَإنْ عَمِلَها کُتِبَتْ لَهُ عَشْرَةٌ. قالَ: یا رَبِّ زِدْنى. قال: یا آدَمُ، قَدْ جَعَلْتُ لَکَ أنَّ مَنْ عَمِلَ مِنْهُمْ بِسَیِّئَةٍ ثُمَّ اسْتَغْفَرَ غَفَرْتُ لَهُ. قالَ: یا رَبِّ زِدْنى. قالَ: قَدْ جَعَلْتُ لَهُمُ التَّوْبَةَ- أوْ بَسَطْتُ لَهُمُ التَّوْبَةَ- حَتّى تَبْلُغَ النَّفْسُ الْحَنْجَرَةَ.
قالَ: یا رَبِّ حَسْبى. «28»
آدم علیه السلام به حضرت حق عرضه داشت: الهى! شیطان را به من راه دادى تا جایى که همچون خون بتواند در تمام شؤون حیات من جریان داشته باشد؛ چیزى براى من قرار ده که بتوانم حیله او را از خود برطرف کنم. خطاب رسید این واقعیّت را برایت قرار دادم که اگر کسى از فرزندانت تصمیم بر بدى گرفت در پروندهاش نوشته نشود و چون بر خوبى نیّت کرد و آن را به عمل نیاورد یک حسنه برایش ثبت شود و چون عمل کرد ده حسنه نوشته شود.
عرضه داشت: الهى! بر من بیفزا. خطاب رسید: اگر از ذرّیّهات گناهى سر زد سپس توبه کرد او را مىبخشم. آدم درخواست عنایت بیشترى کرد، پاسخ آمد، براى تمام آنان توبه قرار دادم و وقت توبه را تا رسیدن جان به حنجره مقرر کردم. گفت: پروردگارا! مرا کفایت مىکند.
انسان وقتى دورنمایى از کرم و لطف حضرت حق را در آیات قرآن و روایات مىبیند ذوق و شوق و حال و عشق عجیبى در درونش پدیدار مىشود و سر از پا نشناخته، زبانش به غزل زیباى زیر مترنّم مىشود:
چو مهر روى تو دارم نظر به ماه ندارم |
به مهر و ماه زشوقت سرنگاه ندارم |
|
به روى و موى تو از آن زمان که دل شده مایل |
خبر ز روز سپید و شب سیاه ندارم |
|
فداى عشق تو شد عقل و دانش و دینم |
بیا ببین که دگر در بساط آه ندارم |
|
گواه عشق من است آه و اشک و دامن پر خون |
تویى گواه و از این خوبتر گواه ندارم |
|
بجز به سوى تو این بس مرا که روى نکردم |
بجز به کوى تو شادم از این که راه ندارم |
|
مرنج اى گل اگر خار داردم ز تو غافل |
که گاه سوى تو دارم نگاه و گاه ندارم |
|
مران مرا از در اى مایه امید، خدا را |
که غیر درگه لطفت دگر پناه ندارم |
|
همین بس است خطایت که غافلى ز عطایش |
همین گناه بود گویى ار گناه ندارم |
|
(رنجى)
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- قصص (28): 77.
(2)- یوسف (12): 21- 22.
(3)- کهف (18): 84- 85.
(4)- حج (22): 41.
(5)- صحیفه سجادیه: دعاى 20.
(6)- بحار الأنوار: 84/ 63، باب 2، حدیث 18، مفتاح الفلاح: 187.
(7)- بحار الأنوار: 83/ 350، باب 46، ذیل حدیث 1؛ مفتاح الفلاح: 213؛ المصباح، کفعمى: 141.
(8)- الکافى: 2/ 315، حدیث 1؛ وسائل الشیعة: 16/ 8، باب 61، حدیث 20821.
(9)- الکافى: 2/ 130، حدیث 11؛ بحار الأنوار: 70/ 19، باب 122، حدیث 9.
(10)- بحار الأنوار: 70/ 43، باب 122، حدیث 18؛ الکافى: 2/ 131، حدیث 15.
(11)- بحار الأنوار: 14/ 327، باب 21، حدیث 47؛ مجموعة ورّام: 1/ 129.
(21)- مجموعة ورّام: 1/ 129؛ الدرّ المنثور: 6/ 341.
(31)- مجموعة ورّام: 1/ 130؛ مشکاة الانوار: 268.
(14)- مجموعة ورّام؛ 1/ 130.
(15)- مجموعة ورّام: 1/ 131؛ تفسیر السمعانى: 4/ 171، ذیل تفسیر آیه 14 سوره عنکبوت.
(16)- مجموعة ورّام: 1/ 131؛ کنز العمال: 3/ 182، حدیث 6065.
(17)- مجموعة ورّام: 1/ 134؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید: 19/ 288.
(18)- بحار الأنوار: 70/ 55، باب 122، حدیث 27؛ الکافى: 2/ 129، حدیث 9.
(19)- بقره (2): 212.
(02)- آل عمران (3): 185.
(21)- نساء (4): 77.
(22)- انعام (6): 70.
(23)- الکافى: 5/ 542، حدیث 7؛ بحار الأنوار: 14/ 331، باب 21، حدیث 70.
(24)- غرر الحکم: 168، حدیث 3325.
(25)- غرر الحکم: 64، حدیث 807؛ المواعظ العددیة: 503، حدیث 3845.
(26)- بحار الأنوار: 75/ 126، باب 20، حدیث 8؛ الاختصاص: 225؛ مستدرک الوسائل: 12/ 209، باب 10، حدیث 13902.
(27)- بحار الأنوار: 68/ 246، باب 71، حدیث 2؛ الخصال: 2/ 418، حدیث 11.
(28)- بحار الأنوار: 68/ 248، باب 71، حدیث 11؛ الکافى: 2/ 440، حدیث 1، با کمى اختلاف.