حفظ از خطر با پذیرش هدایت الهى
خطرها قطعى و یقینى است، نیمى از این خطرها در باطن سنگر گرفته و نیمى دیگر از این خطرها از مقولات بیرون است تا زمانى که این مقوله فعال نشود خطرهاى دیگر ساکتند، چشم خطرها که به آنها بیفتد طغیان مىکنند، شروع به فعالیت مىکنند؛ اینجاست که پروردگار در قرآن مىفرماید:
بر من خدا واجب است این موجودى را که خلق کردم و خالقى هستم که به این موجودم عشق مىورزم، عاشق نگران محبوب است، عاشق، خطر رانمىخواهد، عاشق رنج معشوق را نمىخواهد:
« وَ لاَ یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ »
من یقینا و مسلما هیچ خطرى را براى بندگانم نمىپسندم ـ براى آن که آنها دچار خطر و ضرر و زیان و خسارت نشوند، من هدایت آنها را به طرف حقایق بر خود واجب کردم:
« قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّى هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ »
اگر هدایت من را قبول کنید، از همه این خطرات در امان مىمانید، چون نور هدایت من، همه مایههاى خطر را تعدیل مىکند و همه را به مایههاى مفید تبدیل مىکند، بدن و روح و گوش و چشم و شکم و شهوت سودمند مىشوند. اگر هدایت من را قبول کنید، همه این خطرها را در آغوش خود تعدیل مىکند، همه چیز را سر جاى خود بر مىگرداند نما مىدهد.
این آتش باطن نمرود را تبدیل به گلستان مىکند و این بتخانه وجودتان را بانور هدایت مىشکند، چنان که پیغمبر صلىاللهعلیهوآله وارد کعبه شد سیصد و شصت عدد بت بود و با رفتن پیامبر صلىاللهعلیهوآله همه ریخت، با آمدن هدایت، تمام بتها سرنگون مىشوند و باطنت خانه توحید و ایمان و محبت و انکسار و تواضع مىشود و بیرون تو هم خانه عبادت و خدمت به خلق مىشود.