به یاد شهدای گمنام

شهادت آرزوی همه است. مگر نه....

به یاد شهدای گمنام

شهادت آرزوی همه است. مگر نه....

خدامحورى در کار

دیدم و نوشتم | جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۱۴ ب.ظ | ۰ نظر

یکى از یاران پیامبر  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرماید: من با چند نفر به سفر مى‏رفتیم، نزدیک ظهر در بیابان، چوپانى را دیدیم با تعدادى گوسفند و دوستان به من گفتند: یک بره بخر غذا درست کنیم، گفتم: مانعى ندارد، آمدم نزد چوپان گفتم: یک گوسفند به ما بفروش، گفت: من گوسفند فروشى ندارم، من مالک این گوسفندها نیستم، من چوپان هستم. گفتم: اگر مالک گوسفند اینجا بود و مى‏خواست بفروشد چندمى‏فروخت؟ گفت: ده درهم، گفتم: من بیست درهم به تو مى‏دهم یک گوسفند به ما بده، گفت: مالک راضى به فروش نیست، گفتم: بیشتر به تو مى‏دهم، پنجاه درهم مى‏دهم گوسفند را به ما بده، پنجاه درهم براى خودت، غروب که گله را برگرداندى اگر مالک گفت یک گوسفند کم است، بگو: گرگ حمله کرد و پاره‏اش کرد و خورد. پنجاه درهم هم دارى. گفت: من حرفى ندارم این کار را بکنم، اینقدر هم مالک این گوسفندان به من اعتماد دارد که اگر بگویم گوسفند را گرگ برد واقعا قبول کند، اما جناب عالى به من بگو، روز قیامت وقتى که در دادگاه الهى نسبت به این گوسفند محاکمه مى‏شوم این دروغ را به پروردگار هم مى‏توانم بقبولانم؟ آنجا هم مى‏شود ثابت کنم که آن گوسفند را گرگ برد؟ این خدا محورى است.

  • دیدم و نوشتم

خدامحورى در کار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی