به یاد شهدای گمنام

شهادت آرزوی همه است. مگر نه....

به یاد شهدای گمنام

شهادت آرزوی همه است. مگر نه....

۴۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

تعلیم و تربیت قدسی (3)

دیدم و نوشتم | سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۱، ۰۷:۵۶ ب.ظ | ۰ نظر

چهار. چرایی توجه به تعلیم و تربیت قدسی

برای پاسخ به این پرسش که چرا فرض «بصیرت اخلاقی» درجهت تغییر و تحوّل رفتارها و گفتارها و پندارها در عصر ظهور مطرح شده و اینکه چرا توجه ویژه ای به رشد فکری و اخلاقی و تغییرات فرهنگی گشته است، چند انگاره و دلیل را می توان بیان کرد. در واقع تعلیم و تربیت در عصر ظهور، مبتنی بر سه خاستگاه و مبنای فکری و دینی است.

4- 1. ریشه یابی کاستی های تربیتی

پرسش مهمی که در ابتدا باید مطرح کرد این است که علوم- بخصوص فلسفه- به دنبال چیست؟ شناخت وجود؟ شناخت حقیقت؟ شناخت اندیشه؟ شناخت تجربه؟ شناخت بودن؟ شناخت مشکل و...؟ پاسخی هم که به دنبال آن می گردد، چیست؟ به نظر می رسد به جهت تعدد آراء و اندیشه ها، هیچ وقت نتوان پاسخ روشن و قاطعی به آنچه که باید باشد، داد؛ زیرا پاسخ ها متفاوت و متعدد و مشکلات و کاستی ها فراوان است... این عدم رسایی و کارآمدی، نشان می دهد که باید مسیر دانش ها را عوض کرد و به دنبال ریشه یابی واقعی مشکلات و کاستی ها بود؛ آن وقت متناسب با این دریافت ها (که ممکن است در سطوح مختلفی به ریشه و علّت آنها رسید)، پاسخ های مختلف و چند سطحی ارائه کرد؛ یعنی، یک مشکل و پدیده سیاسی یا اجتماعی، ممکن است دارای ریشه ها و عوامل به وجود آورنده متعددی- آن هم در سطوح و مراحل مختلفی- باشد. ما باید ابتدا برای هر سطح از این عامل ایجادی، پاسخ های درخوری (کوتاه مدّت، میان مدّت و مادی و صوری) ارائه بدهیم. آنگاه ریشه و عامل اصلی آن را یافته و پاسخ کامل، بنیادین و بلند مدّتی برای رفع آن ارائه کنیم. این «کنه شناسی» (ریشه یابی) و پاسخ های چند وجهی را می توان در آموزه های دینی، بخصوص آموزه های عرفانی، اخلاقی و سیاسی، مشاهده کرد و به راه حل ها و پاسخ های روشن و بنیادین پی برد.
  • دیدم و نوشتم

تعلیم و تربیت قدسی (2)

دیدم و نوشتم | سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۱، ۰۷:۵۵ ب.ظ | ۰ نظر

دو. تعلیم و تربیت قدسی (بصیرت اخلاقی)

مهمترین اصل و زیربنای تعلیم و تربیت واقعی و فراگیر و برجسته ترین مؤلفه آن «بصیرت اخلاقی» است؛ یعنی، تربیتی که بتواند همه ابعاد و زوایای انسان را دربرگیرد و او را به کمال نهایی برساند، تربیتی قدسی است که از دین سرچشمه گرفته است. در اینجا ابتدا معانی بصیرت اخلاقی و سپس حقیقت و چیستی آن بیان می شود.

الف. بصیرت اخلاقی در لغت و اصطلاح

«بصیرت» در لغت به معنای بینش، دانایی، هوشیاری و آگاهی است. در اصطلاح بصیرت همان عقلی است که با نور قدسی منوّر و به شعاع هدایت الهی آراسته گشته است و از این رو در مشاهده خطا نمی کند و به دلیل و برهان نیاز ندارد؛ بلکه حق را، روشن و آشکار می بیند و باطل را با خواری و ذلّت نفی می کند. از این رو بصیرت، انسان را از حیرت و تشویش و تردید می رهاند و هرگونه شبهه ای را طرد می کند؛ چنانکه صاحب منازل السائرین می گوید:
«البصیره ما یخلصک من الحیره»؛ «بصیرت چیزی است که تو را از حیرت خلاص می سازد».(1)
بصیرت در اصطلاح عرفانی، عبارت است از قوه قلبی که به نور قدس روشن باشد و با آن قوه، شخص حقایق و بواطن اشیاء را می بیند. حکما قوّت بصیرت را عاقله نظریه و قوه قدسیه می نامند.(2) مولوی نیز می گوید:

ای خدا داده تو را چشم بصیرت از کرم
کز خمارش سجده آرد شهپر روح الأمین
  • دیدم و نوشتم

تعلیم و تربیت قدسی

دیدم و نوشتم | سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۱، ۰۷:۵۵ ب.ظ | ۰ نظر

پیش درآمد

انسان موجودی است کرامت یافته، با فطرت پاک الهی و سرشته شده با مکارم اخلاقی و خرد متعالی. این خلیفه حق بر روی زمین، ظرفیت و نیروی رشد و شکوفایی فوق العاده ای دارد که در پرتو آن، می تواند زندگی شکوهمندی را تجربه کند و در سطح فراگیر و جهان شمول، هویت انسانی و الهی خود را بروز دهد. انسان مادی و دنیوی، دارای «بعد فرهیخته ای» است معنوی و الهی؛ که هم او را به سمت کمال و تعالی برتر سوق می دهد و هم حیات زمینی او را سامان می بخشد. در واقع حیات پاک و بی آلایش انسانی، تنها در گرو راهکارهای مدیریتی و تجربی نیست؛ بلکه اینها فقط برای چرخش بهینه بعضی از امور دنیوی است؛ یعنی، مربوط به سطح خُرد حیات. اما سطح کلان زندگی در دو بعد مادی و معنوی، نیازمند راهکارهای بنیادین و نظام جامعی است که انسان را از وضعیت نادرست و غیرحقیقی جدا کرده و در یک سطح برتر و کامل تری قرار دهد؛ یعنی، انسان به آن هویت واقعی و اصیل خود نزدیک شده و در نظام فکری و اخلاقی برتری قرار گیرد و آن تعلیم و تربیت او در همه سطوح و مراحل زندگی است؛ چنانکه همه ادیان آسمانی و پیامبران الهی به تزکیه و تهذیب انسان و تعلیم قدسی او در همه ابعاد و مراحل زندگی همّت گماشته اند. مهمترین مسأله این است که: «آیا امکان این تغییر و تحوّل روحی و اخلاقی در انسان وجود دارد و او قابل تعلیم و تربیت است؟» اصولاً چرا جامعه به این دگرگونی های فرهنگی و تربیتی نیاز دارد؟
  • دیدم و نوشتم

وظیفه امروز ما

دیدم و نوشتم | سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۱، ۰۷:۴۰ ب.ظ | ۰ نظر

وظیفه امروز ما

دانشگاه جایی است که با سوادهای جامعه غربال شده و نخبگان آن ها به آن وارد شده اند. جوانان خوش فکر در دانشگاه هستند. امروز دشمن در دانشگاه لانه کرده است؛ یعنی؛ روی قشر جوان غربال شده جامعه سرمایه گذاری کرده است.

امروز کفر با تمام تجهیزات بسیج شده است. در روزنامه ها نوشته بودند که 100 کشور دنیا با هم هماهنگ شده اند تا برای استقبال از دموکراسی مجلسی تشکیل دهند، این کار معنا دارد. معنایش این است که دنیا دست به دست هم می دهد تا ریشه دین کنده شود.
در چنین شرایطی یک دل خوشی وجود دارد و آن این که آن ها به مو می رسانند ولی خدا نمی گذارد که پاره شود.

  • دیدم و نوشتم

سخن روز از علامه جعفری(ره)

دیدم و نوشتم | پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۴۸ ب.ظ | ۰ نظر

گلشن سرسبز واقعیّات، گل و ریاحینی خوشبوتر از جان های آدمیان ندارد.

  • دیدم و نوشتم

حضرت امام حسن عسگری:

دیدم و نوشتم | جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۱، ۰۳:۳۶ ب.ظ | ۰ نظر

فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

  • دیدم و نوشتم

نقشه راه و سند چشم انداز شیطان

دیدم و نوشتم | جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۱، ۰۳:۲۹ ب.ظ | ۰ نظر

مقدمه

انسان مؤمن، دارای فطرت سالم و قلب سلیم، در مسیر درست الهی حرکت می کند. دشمن و رقیب سرسخت انسان، همیشه در حال توطئه است تا او را از مسیر صحیح و دقیق الهی خویش باز دارد. مسیر راه شیطان، سند چشم اندازی است، که خود نقش اول و آخر را ایفا می کند. و دام ها و کمین گاه های زیادی دارد و چنان کارهای خود را بر آدمیان زینت می بخشد که گویی همان راه درست است.

دام های شیطان بر اساس روحیات و اعتقادات افراد متفاوت است و برای همه افراد بشر یکسان عمل نمی کند. از جمله اقداماتی که شیطان برای فریب افراد انجام می دهد: وسوسه، زینت دادن گناه، ضایع نمودن عمل، ایجاد فراموشی، فساد انگیزی، وعده دادن به انسان، و هزاران برنامه نظری و عملی، حتی در لحظات آخر مرگ. دست بردار نیست. و برای توجیه و قانونی نشان دادن، اقدامات و وسوسه های خویش، دام هایی را نیز قرار داده است که از جمله آنها: دنیا، هواپرستی، عبادت، زنان، تفرقه و... است. اگر انسان یک لحظه غفلت کند، در دام صیادی قهار افتاده است. و اگر از شر شیطان به خدا پناه نبرد، اسیر دام های شیطان گشته و خود را به هلاکت می افکند. عمل شیطان و وسوسه های او یک ویژگی ها و خصوصیاتی دارد که هر کس می تواند آن را درک کند زیرا انسان از آن متنفر است. فطرت انسان به گونه ای است که، آدمی نزدیک شدن به آنها را روا نمی داند. و اگر احیانا افرادی مرتکب چنین اعمال شیطانی می شوند، به خاطر پیروی از اوامر شیطان و اطاعت از نفس است.

  • دیدم و نوشتم

حجاب در قرآن

دیدم و نوشتم | جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۱، ۰۳:۰۴ ب.ظ | ۰ نظر

در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید :
1- اصل قانون حجاب اسلامى، از ضروریات فقه، بلکه از ضروریات دین مبین اسلام است و هیچ مسلمانى نمى تواند در آن تردید کند؛ زیرا هم قرآن مجید به آن تصریح کرده است و هم روایات بسیارى بر وجوب آن گواهى مى دهند. به همین جهت، فقیهان شیعه و سنى به اتفاق، به آن فتوا داده اند.
البته مراد ما از حجاب، مطلق پوشش خاص مورد نظر دین است؛ نه معناى اصطلاحى آن که به معناى پرده، حاجب، پوشیدن و پنهان کردن و منع از وصول باشد. ر.ک: راغب اصفهانى، المفردات فى غرائب القرآن.
2- وجوب حجاب اسلامى براى خانم ها، داراى دو آیه صریح مى باشد؛ یکى در سوره نور که در آن از واژه «خُمُر» استفاده شده است : «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ» و دیگرى در سوره احزاب، آیه 59 که واژه «جلباب» در آن استعمال شده است :«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً».
در آیه اول، «خُمُر» جمع «خمار» و به معناى روسرى و سرپوش است همان، ص 159؛ مجمع البیان، ص 217.
«جیوب» نیز از واژه «جیب» به معناى قلب و سینه و گریبان است. مجمع البیان، ص 217.خداوند در این آیه، پوشش بانوان را به دو شکل گسترش مى دهد؛ یکى پوشیدگى سر و گردن و دیگرى پوشاندن زینت ها.

  • دیدم و نوشتم

یکی از دلایل ناراحت شدن ما بر غم و غصه دیگران

دیدم و نوشتم | دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۴۸ ب.ظ | ۰ نظر

حکایت جابربن جُعفى گویاى این مطلب است. جابر یکى از ارادتمندان اهل بیت (علیهم السلام) مىباشد. وى نزد امام باقر (علیه السلام) شرفیاب شد و سؤال کرد: یابن رسول الله گاه بىآنکه سبب را بدانم و یا مصیبتى برایم پیش آید دچار غم و اندوه مىگردم و چنان متأثر مىشوم که زن و فرزند و دوستانم آثار آن را در چهره ام مشاهده مىکنند؛ علت چیست؟

امام باقر (علیه السلام) فرمود: اى جابر، خداوند تبارک و تعالى همة برادران ایمانى را از یک روح و از یک ریشه آفریده است. آنان را نسبت به هم برادر گردانید و از جهت روحى و معنوى چنان ارتباطى نیرومند در میانشان ایجاد نمود که هرگاه یکى از آنان در شهرى غمگین شود، برادران دیگرش در اثر ناراحتى او ـ در هر جا که باشند ـ دچار غم و اندوه مىشوند. (21)

این روایت حکایت از آن دارد که مؤمنان و مسلمانان آن قدر به هم نزدیک اند که حتى حالات روحى و روانى دوستان خود را درک مىکنند.

  • دیدم و نوشتم

نقش دوست در زندگى

دیدم و نوشتم | دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر

بدون شک عوامل مختلفى در ساختن شخصیت انسان مؤثر هستند که از مهم ترین آنها مسئلة همنشینى و دوستى و معاشرت است. این عامل از چنان اهمیتى برخوردار است که اسلام فرموده:

المَرْءُ عَلى دینِ خَلیلِهِ فَلْیَنْظُرْ أحدُکُمْ مَنْ یُخالِل. (14)

آدمى بر دین و روش همنشینِ خود است پس باید ببیند که با چه کسى دوست مىشود.

روشن است که انسان خواه ناخواه از دیگران تأثیر مىپذیرد و بخش مهمى از افکار و صفات اخلاقى خود را از طریق دوستانش کسب مىکند. این مطلب هم از نظر عقل و هم از طریق تجربه به اثبات رسیده است. ما به وسیلة مشاهدات حسّى خود و نیز با بازنگرى به تاریخ، در مىیابیم که چه بسیار افرادى که از راه دوست به سعادت ابدى و یا شقاوت ابدى رسیده اند. نقش دوست در زندگى به قدرى زیاد و برجسته است که حضرت على (علیه السلام) مىفرماید:

مَنْ إِشْتَبَهَ عَلَیْکُمْ أمرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دینَهُ فَانْظُرُوا إلى خُلَطائِهِ فَإِنْ کانُوا أهْلَ دینِ اللهِ فَهُوَ عَلى دینِ اللهِ و إِنْ کانُوا عَلى غَیْرِ دینِ اللهِ فَلا حَظَّ لَهُ مِنْ دینِ ‌الله. (15)

هرگاه وضع کسى براى شما نامعلوم بود و دین او را نشناختید، به دوستانش نظر کنید. پس اگر آنها اهل دین و آیین خدا باشند او نیز پیرو آیین خداست و اگر بر آیین خدا نباشد او نیز بهره اى از آیین حق ندارد.

  • دیدم و نوشتم